Web Analytics Made Easy - Statcounter

مثل فیلم های شاهرخ خان در بالیوود و مثل تاج محل در بین بناهای تاریخی، موهان باگان موردی نسبتا عجیب و غیر معمولی از کشوری است که به جای 4 فصل، 6 فصل در تقویمش دیده می‌شود.

طرفداری- موهان باگان قدیمی ترین باشگاه هند محسوب می‌شود. تاریخچه این باشگاه گمنام هندی کلکسیونی از اتفاقاتی جالبی که در باشگاه های بزرگ اروپا به وقوع پیوسته است را در خود جا داده.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته آخرین خبر مهمی که در سال های اخیر از این تیم به گوش رسید، کنار گذاشته شدنش از لیگ و محرومیت دو ساله به دلیل امتناع از حضور در زمین در دیدار برابر بنگال شرقی بود.

موهانا باگان در سال 1889 توسط بوپندرا نات بوز که از خانواده ای اشرافی در کلکته بود، تاسیس شد و با اختلاف قدیمی ترین باشگاه فوتبال در آسیا است و تنها باشگاه آسیایی تاسیس شده در قرن نوزدهم میلادی است (دومین تیم قدیمی آسیا پی اس ام پاکاسار اندونزی است که در سال 1915 تاسیس شد). این تیم که به تفنگداران معروف هستند و در شرق کلکته قرار دارند، 30 بار قهرمان لیگ کلکته، 3 بار قهرمان لیگ ملی هند و ده ها بار فاتح دیگر مسابقات داخلی این کشور شده است اما مهم ترین دستاورد تاریخ باشگاه در سال 1911 و قهرمانی در IFA Shield بود که با آن قلب یک ملت را شاد کرد. مسابقات IFA Shield توسط سربازان انگلیسی مستقر در هند برگزار می‌شد و دومین تورنومنت قدیمی فوتبال در جهان محسوب می‌شود.

قهرمانی موهان باگان در سال 1911 این پیام را برای جامعه هندی آن زمان داشت که استعمارگران انگلیسی انسان های برتری نسبت به آن ها نیستند. این پیروزی یک تعامل عجیب بین فوتبال و سیاست بود که در آن از نگاه ناسیونالیست های هندی، که انگلیسی ها را به بدرفتاری متهم می‌کردند، غرور ملی و رهایی متبلور شده بود.

از اوایل قرن نوزدهم، هندی ها علیه نفوذ انگلیس در سرزمین هایشان قیام کردند و تا سال 1911 تنش ها به اوج خود رسیده بود. جنبش های ناسیونالیستی در سرتاسر سرزمین استعمار شده شدت گرفته بود و همه جای هند پر شده بود از توهین و نقد امپریالیسم انگلیس که استانداردهای اروپاییش با ارزش های سنتی هند کاملا متضاد بود. با وجود بی اعتمادی و نفرت آشکار به حاکمیت انگلیسی، ناسیونالیست های هند به سرعت با فوتبال که یک ورزش انگلیسی محسوب می‌شد، آشنا شدند و به آن علاقه پیدا کردند، فوتبال در اواسط دهه 1860 توسط نظامیان انگلیسی به هند آورده شده بود. این ناسیونالیست در واقع فوتبال را وسیله ای برای بهبود قدرت جسمانی و البته مبارزه با استعمار می‌دانستند. با افزایش روز افزون محبوبیت فوتبال، در نیمه دوم قرن نوزدهم شرایطی ایجاد شد تا یک باشگاه فوتبال ایجاد شود که توسط فوتبالیست های هندی اداره می‌شد. سال 1889، تیم فوتبال موهان باگان هند به عنوان اولین باشگاه فوتبال در قاره آسیا، در کلکته هند تشکیل شد. ایجاد یک باشگاه در آن شرایط کار بسیار پر زحمتی بود. قدمی کوچک اما موثر در به چالش کشیدن امپریالیسم انگلیس. این باشگاه در دهه اول فعالیتش، به آرامی نفوذش را کلکته گسترش داد. آن ها خودمختار بودند و از آن مهم تر، انگیزه داشتند. آن ها از همان اوایل موفقیت های زیادی در سطح بازی های محلی کسب کردند. موهان پس از گذشت مدتی دیگر یک باشگاه اجتماعی صرف نبود بلکه پایگاهی بود که ناسیونالیست های هند به آن به عنوان یک وسیله نگاه می‌کردند.

در اوایل قرن بیستم، کار باشگاه گسترده تر شد. آن ها در مسابقاتی که دیگر جنبه رسمی پیدا کرده بودند به موفقیت های مهمی رسیدند. در سال 1904 قهرمان جام کوچ بهار شدند و سال بعد از عنوان قهرمانی خود دفاع کردند. با قهرمانی در Trades Cup و Gladstone Cup، توجه مدیران انگلیسی مستقر در هند به ماهون جلب شد به طوری که در سال 1906 از ماهون برای حضور در مسابقات IFA Shield دعوت کردند. این مسابقات در سال 1893 راه اندازی شد و انگلیسی های مستقر در هند در قالب تیم های مختلف با هم مسابقه می‌دادند و احتمالا بالاترین سطح مسابقات فوتبال در آن زمان در قاره آسیا محسوب می‌شد و دعوت از ماهون باگان برای حضور در آن، نشان دهنده پیشرفت چشمگیر این تیم بود و البته یک اتفاق مهم در تاریخ فوتبال هند. ماهون در پنج دوره اول حضورش در IFA Shield مرتب شکست می‌خورد. به تدریج این ادعاها که فوتبالیست های هندی در حد و اندازه بازی با انگلیسی ها نیستند و ماهون در سطح مسابقات نیست به گوش رسید. اما در سال 1911 ورق برگشت. ماهون در آن زمان و در آن شرایط کار بزرگی انجام داد. ماهون باگان برنامه ریزی و سازماندهی بهتری انجام داد و در انتخاب بازیکنان دقت بیشتری به خرج دادند و نه تنها نوار شکست های متوالی را قطع کردند، بلکه توانستند به سلطه انگلستانی ها در IFA Shield خاتمه بدهند. بهادوری پیکل بابو که به "مرد لغزنده" معروف بود، ستاره تیم ماهون به حساب می‌آمد. بازیکنی قلدر و البته با دیدی عالی. IFA Shield سال 1911 در روز دهم جولای برگزار شد و کسی مطابق معمول انتظاری از ماهون باگان نداشت اما در همان بازی اول با نتیجه 3-0 تیم کالج سنت ژاویر را شکست دادند و موجب حیرت تماشاگران شدند. در بازی دوم 2-1 رنجرز را شکست داند و تماشاگران هندی را به وجود آوردند. هندی ها به خودباوری عجیبی رسیدند و این موضوع را درک کردند که بازیکنان ماهون دیگر پسران شلاق خور دیروز نیستند. ارزش برد برابر رنجرز زمانی درک می‌شود که بدانیم، انگلیسی ها که از برد قاطع قبلی ماهون عصبانی شده بودند به هر طریق دنبال حذف کردن این تیم بودند. در جریان بازی ماهون و رنجرز، 3 پنالتی به سود رنجرز گرفته شد اما هیرلال موخرجی، دروازه بان ماهون، هر سه بار دروازه تیمش را نجات داد! پس از پایان بازی، موخرجی دیگر یک قهرمان برای هندی ها بود و نه تنها از کلکته، بلکه از سرتاسر هند برای حمایت از ماهون به تماشای بازی های این تیم آمدند. با برد 1-0 برابر ریفل بریج به نیمه نهایی رسیدند، جایی که با وجود فرم خوبشان کارشان در برابر تیم هنگ 1 میدلزکس گره خورد. بازی با نتیجه 1-1 مساوی به پایان رسید و کار به بازی برگشت کشیده شد. در طول بازی، انگلیسی ها کاملا برتر بودند و موهان خوش شانس بود که بازی مساوی شد. تماشاگران با آن وضعیت انتظار زیادی از بازی برگشت نداشتند اما موهان بازهم متوقف نشد و به طرزی باورنکردنی بازی برگشت را با نتیجه 3-0 بردند تا هندی ها برای اولین بار حضور در فینال را تجربه کنند. پوشش بازی های ماهون در روزنامه های محلی طوری بود که آن ها را مثل یك واحد جنگ در مبارزه هند برای آزادی نشان می داد. جمعیت عظیمی برای تماشای بازی ماهون در بازی فینال آمده بودند. جمعیتی که سرود معروف سرزمین مادری (Vande Mataram) را می‌خواندند. بیش از 60،000 نفر برای دیدن مسابقه فینال بین ماهون باگان و هنگ یورک شایر شرقی به ورزشگاه کلکته آمده بودند. جمعیتی که مدام علیه انگلیسی ها شعار می‌دادند. انگلیسی ها با شورت ها و پیراهن های تمیز در برابر هندی های پا برهنه.

هنگ یورک شایر گل اول را زد و ورزشگاه ساکت شد اما پنج دقیقه بعد ماهون بازی را به تساوی کشاند. بازی جنبه حیثیتی پیدا کرده بود، هندی ها برای ملت خود می جنگیدند و انگلیسی ها برای وضع موجود اما این هندی ها بودند که گل برتری را زدند. ماهون در فینال تیم هنگ یورک شایر شرقی (East Yorkshire Regiment) را هم 2-1 شکست داد و بالاتر از تمام تیم های انگلیسی قهرمان شد. وقتی داور سوت پایان مسابقه را زد، انگار ورزشگاه منفجر شده بود. هندی ها سر از پا نمی‌شناختند و غرق در جشن گرفتن بودند. رویترز در گزارش بازی نوشت:

پس از اعلام خبر نتیجه مسابقه و شکست انگلیسی ها، بنگالی ها شروع به پاره كردن پیراهن های خود كردند و آن ها را تكان دادند. اعضای باشگاه چه مسلمان و چه هندو با هیجان، شادی می‌کردند. موهان باگان کاری که کنگره هند موفق به انجام آن نشده بود را انجام داد تا این افسانه که انگلیس ها در همه حوزه ها بی نظیر هستند، منفجر کنند.

پیروزی ماهون فراتر از فوتبال بود. این یک پیروزی برای ناسیونالیسم هند بود و تا امروز با شور و هیجان از آن یاد می شود. هر سال، 29 جولای، روز ماهون باگان در هند است. مسابقات IFA Shield تا سال 2018 در هند برگزار می‌شد اما نه توسط تیم های انگلیسی و با غریبه دانستن تیم های غیر انگلیسی، بلکه توسط خود هندی ها و با حضور تیم های هندی. این اتفاق پس از  پیروزی جنبش استقلال‌ طلبی هند در سال 1947 محقق شد. البته از سال 2015 به بعد این مسابقات به تورنومنتی برای تیم های زیر 19 سال هندی تبدیل شد و دیگر آن جذابیت و هیجان سال های دور را نداشت. در سال هایی، تیم هایی از کشورهای دیگر هم به عنوان مهمان در IFA Shield حضور پیدا کردند. مثل پنارول اروگوئه یا شاختار دونستک. حتی در سال 2005 تیم دوم بایرن مونیخ قهرمان این مسابقات شده بود. 

 

منبع: طرفداری

کلیدواژه: باشگاه فوتبال انگلیسی ها هندی ها سال 1911

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۳۸۳۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیه‌تر از فوتبال!

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «ای سرو خوش‌بالای من، ای دلبر رعنای من؛ لعل لبت حلوای من، از من چرا رنجیده‌ای؟» وقتی غزل سعدی را می‌خواند چشم‌هایش را بسته و و از زیر دسته عینکش قطره‌های عرق سرازیر شده است. یک جور عمیق می‌خواند و کلمه به کلمه شعر سنگ تمام می‌گذارد که انگار شاعر شیرازی جایی در میان مهمانان انگشت شمار زورخانه «مالک اشتر» نشسته و تماشایش می‌کند.

آنجا که نشسته، بالای سرش چند زنگ دارد که هر از گاهی لابلای آواز، با دست راست تکان‌شان می‌دهد. انگشت‌هایش مثل یک جسم واحد از تمام بدنش عمل می‌کند و بدون مکث روی ضرب زورخانه رسماً می‌رقصد. ترکیب آنچه با انگشتانش می‌نوازد، صدایی که با آن می‌خواند و شعری که انتخاب کرده، به قدری به هم نشسته و با هم جور شده است که حواسی برای تماشای گود باقی نمی‌گذارد.

با احترام وارد شوید

«مالک اشتر» قدیمی‌ترین زورخانه میبد است. می‌گویند سال ۱۳۰۷ تأسیس شده است و چیزی نمانده که صد ساله شود. در محله مهرجد واقع شده است؛ کنار امامزاده خدیجه خاتون. اولین زورخانه میبد همین است. غیر از این یک زورخانه دیگر هم در این محله است که اهالی وقتی می‌خواهند آدرس بدهند می‌گویند: «پای قلعه مهرجد.»

اینترنت می‌گوید قدیمی‌ترین زورخانه ایران، زورخانه «پهلوان‌پور» در محله «حسن‌آباد» تهران است که سال ۱۳۰۴ افتتاح شده است. با این حساب، مالک اشتر اگر اولین نیست حتماً یکی از اولین‌ها و قدیمی‌ترین‌ها است.

کوچک‌ترین زورخانه شهر اینجاست. بازسازی شده اما سازه کهنه‌ای دارد. در ورودی‌اش چوبی است و روی آن یک بیت از «همای رحمت»، شعر معروف شهریار حک شده است: «برو ای گدای مسکین، در خانه علی زن. که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را».

برای عبور از در، مثل بسیاری از سازه‌های اصیل و قدیمی معماری ایرانی باید سر را خم کرد. اینطور هر کس بخواهد داخل زورخانه بیاید ناخودآگاه با سر پایین افتاده و با حالت احترام وارد می‌شود. بعد از یک فضای کوچک در چوبی دیگری است که به سالن بسیار کوچک و نقلی زورخانه ختم می‌شود. عکس‌های قدیمی روی دیوار هم موسفید شدن زورخانه را تأیید می‌کند.

گود کوچک؛ پهلوانان بزرگ

روبروی ورودی، «سَر دَم» است. جایگاهی چوبی و چند پله بلندمرتبه‌تر از سطح زمین. روی چوبش حک کرده‌اند: «عمر عالم خواهد آمد بر سر اما تا به حشر، مادر گیتی نخواهد زاد همتای تو را». دو مُرشد تکیه زده به ضرب‌هایشان آن بالا به نوبت آواز می‌خوانند و این پایین توی گود، ورزشکاران باستانی چرخ می‌زنند و میل‌های چوبی و کباده‌های آهنین را روی سرشان می‌چرخانند. گودِ هشت پَر، آن قدر کوچک است که به سختی جمع ده نفره را در خود جای داده است. اما همین گود کوچک، خاک شروع قهرمانان زیادی بوده است.

«پهلوانان قدیمی و خوب میبد همه اهل این زورخانه بودند چون قدیمی‌ترین است.» این را «محمد زارع مهرجردی» می‌گوید. همان جوان ۲۳ ساله‌ای که برای خواندن شعر سعدی از ریشه تک تک موهایش قطره‌های عرق سرازیر شده و با تمام وجود غزل می‌خواند و ضرب می‌نوازد.

همان اول حرف با خنده می‌گوید سرباز فراری است و می‌پرسد: «با لهجه خودمان حرف بزنم؟» بعد با لهجه میبدی که شباهت زیادی به لهجه یزدی دارد اما از آن کمی سخت‌تر است، نام کسانی را می‌برد که از اینجا شروع کرده‌اند. از خاک این گود تقریباً صد ساله: «سید مصطفی حسینی و حاج حسن کلانتر که در سطح کشور مطرح است از این زورخانه ورزش را شروع کرده است. محمدرضا آقایی هم همین مرشدی بود که کنارم دیدید. آقای آقایی بیش از مرشدی در زمینه آواز است، صدای درجه یکی دارد که آن را برای علی (ع) و راه علی (ع) گذاشته و در تو زورخانه در مدح امیرالمومنین می‌خواند.»

آقایی، با چشم‌هایی افتاده و سبیل پر پشت پشت بلندگوی زورخانه چهچهه می‌زد و محمد، جوانی که مرشدی را از او یاد گرفته کنارش حظ می‌برد. وقتی از سردم پایین آمد، سلام و علیک محترمانه‌ای کرد و خوش‌آمد گفت اما قبل از اینکه فرصتی برای گفت‌گو داشته باشیم، غیبش می‌زند. مرشد جوان می‌گوید: «او را گیر نمی‌آورید. روحیات خاصی دارد؛ متواضع و افتاده است و دنبال شناخته شدن اسمش نیست. اگر بود با صدایی که داشت خیلی زودتر از اینها معروف می‌شد.»

پهلوانی که برنگشت

میبد، زورخانه مثل مالک اشتر کم ندارد. اهالی اینجا با سری که بالا نگه‌ش می‌دارند می‌گویند شهرشان هفده زورخانه دارد که همگی فعال هستند و این آمار در کشور تقریباً مشابه و رقیبی ندارد. برای همین هم میبد معروف است به شهر زورخانه‌ها. سجاد می‌گوید: «مردم هم زورخانه را دوست دارند و زورخانه‌ها را فعال نگه داشته‌اند. نمی‌گذارند از تک و تا بیفتد؛ چه آنها که مویشان سفید شده چه آنها که هنوز پشت لب‌شان سبز نشده است؛ در هر سن و سالی دل به گود می‌بندند و گوش به ضرب می‌سپارند.»

«سجاد ذوالفقاری» جوان مودبی است که بعد از بیرون آمدن از گود، برای گفت‌وگو کردن هم از پیشکسوت خود رخصت می‌گیرد. «تهران به آن بزرگی فکر می‌کنم حدود ۹ زورخانه دارد که اکثرشان فعال نیستند اما میبد شهری کوچک با جمعیتی محدود هفده زورخانه دارد و همه‌شان فعال هستند.»

«ذوالفقار» صدایش می‌کنند. متولد ۷۸ است. حدوداً ۲۳ ساله. از سال ۹۰ لُنگش را بسته است؛ این اصطلاح را خودش استفاده می‌کند و بعد توضیح می‌دهد: «یعنی از سال ۹۰ ورزش زورخانه‌ای را شروع کردم؛ وقتی ۱۲ ساله بودم.»

می‌گوید گود را به ارث برده است. از پدرش و پدربزرگش؛ و البته از عموی شهیدش که او هم از باستانی‌کار بوده. شهید «محمود ذوالفقاری» که از همین زورخانه ورزش را شروع کرده و بعد که جنگ می‌شود خاک گود را می‌بوسد و رخصت می‌گیرد، راهی جبهه می‌شود و دیگر هرگز به گود مالک اشتر برنمی‌گردد.

مقدس، مثل مسجد!

«در میبد زورخانه برای مردم مقدس است. یک جورهایی مثل مسجد! برای همین مردم نسبت به حضور در زورخانه یا کمک به زورخانه ارزش و جایگاه خاصی قائل هستند.» سجاد تک به تک اسم محله‌های میبد را می‌برد و پشت سر هم یادآوری می‌کند که این شهر، زروخانه را زنده نگه داشته است و مردمش به این ورزش و ورزشکارانش احترام می‌گذارند.

«این ذات ورزش باستانی است. آقا خودشان گفتند که وقتی یک باستانی کار وارد گود می‌شود خاک گود را می‌بوسد، می‌خواهد از گود بیرون بیاید باز هم خاک گود را می‌بوسد؛ ایشان تاکید کردند گود تقدس دارد. مردم هم این تقدس را حفظ کرده‌اند.»

سالروز گرامیداشت این ورزش باستانی، خودش یک برگ مقدس از تاریخ اسلام است. روز مبارزه دلاورانه و جوانمردانه امام علی و شکست دشمن و سربلندی اسلام، روز «فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای» نامیده شده است. این تاریخ قمری امسال مصادف با ۷ اردیبهشت ماه بود.

این ورزش باستانی در خیلی نقاط کشور به خاطره‌ها سپرده شده و حیاتش چندان رونق ندارد؛ اما اینجا در میبد شنیدن صدای ضرب زورخانه در کوچه پس‌کوچه‌های شهر عادی است. با این حال اینجا هم زور باشگاه‌های بدن‌سازی به زورخانه‌ها می‌چربد و نسبتاً بازار داغ‌تری دارند.

تو دیگر آدم قبل نیستی

سجاد می‌گوید: «زورخانه یک جورهایی دلی است. باید دل به گود بسته باشی تا برایش وقت بگذاری. حس و حال معنوی خاصی دارد که در باقی ورزش‌ها کمتر می‌توان پیدایش کرد. آداب خاصی هم دارد. وقتی یک نفر ورزش در زورخانه را شروع می‌کند یک پهلوان سراغش می‌رود و می‌گوید تو دیگر آدم قبل نیستی، مسؤولیت داری! بیرون از اینجا نباید کاری کنی که اسم زورخانه خراب شود!»

ادامه می‎‌دهد: «رسم دیگر این است که هنگام ورود به گود، فرد باید با پای راست وارد شود. اول خاک گود را بوسه بزند و بعد در جای خود بایستد. اینجا آداب پهلوانی حرف اول را می‌زند. آداب پهلوانی یعنی در اوج قدرت و زور بازو از خود گذشتگی داشته باشید و دیگران را درک کنید؛ مخصوصاً کوچکترها را؛ زیر پر و بال‌شان را بگیری و راه بزرگ شدن یادشان بدهی.»

خودش در طلوع جوانی است اما نگران کم‌رنگ شدن و گمنام شدن زورخانه در میان جوانان است: «جوان‌ها زیاد نمی‌شناسند اما قدیمی‌ترها اگر بدانند اهل زورخانه هستید ناخودآگاه احترام خاصی می‌گذارند. مردم نگاه مقدسی به گود دارند. می‌گویند خاک گود جای هر کسی نیست.»

پر حاشیه‌تر از فوتبال

گود زورخانه جایی است که به پیشکسوت اهمیت زیادی داده می‌شود و احترام به باتجربه‌ها، یک‌جورهایی حرف اول را می‌زند. این را در کمتر از ده دقیقه تماشای گود می‌توان فهمید. اگر قرار باشد وسط گود چرخ بزنند از فرد کوچک‌تر شروع می‌شود و به ترتیب سن این کار انجام می‌شود. اگر قرار باشد کباده بزنند، اول پیشکسوت کباده می‌زند و بعد به ترتیب سن افراد کم سن و سال‌تر. اگر قرار باشد وسیله‌ای را از کنار گود بردارند، یا وقتی بخواهند آن را سر جایش به ترتیب کسوت و تجربه این کار را انجام می‌دهند.

سجاد هم نکاتی را درباره آداب گود اضافه می‌کند: «داخل گود جایی که هر نفر می‌ایستد به سن و سالش و کسوت او برمی‌گردد. پیشکسوت سمت بالای گود و کوچک‌ترها پایین گود می‌ایستند. من که بیست ساله‌ام باید از کسی که پنجاه ساله یا چهل ساله است پایین‌تر بایستم و بچه‌های ده دوازده ساله از من پایین‌تر…»

اما محمد، مرشد جوان زورخانه درباره مرام و مسلک این روزهای ورزشکاران باستانی حرف‌های تند و تیزی می‌زند: «مسلک؟ اگر بگویم خیلی آن فضای مرام و مسلکی باقی نمانده اشکالی دارد؟ ببینید. به غیر از آداب و رسومی که دیگران از بیرون می‌بینند، مسائل دیگری هم در این ورزش دارد. خیلی حاشیه دارد. خیلی زیاد! شاید به مراتب بیشتر از فوتبال! هم از نظر فضای رقابتی هم از نظر رفتارهایی که بین جوان‌ترها و پیشکسوت‌ها اتفاق می‌افتد. شاید هر کسی این حرف‌ها را درباره زورخانه نگوید یا ترجیح دهد این مسائل گفته نشود ولی این دعواها اینجا در این ورزش باستانی هم وجود دارد.»

حرف‌های رک و پوست‌کنده‌اش را ادامه می‌دهد: «حتی دعوا بین پیشکسوت‌ها هم زیاد است. یکی می‌گوید من از نظر بدنی قوی‌ترم. آن یکی می‌گوید من سن بیشتری دارم؛ آن یکی می‌گوید من تجربه‌ام بیشتر است. دیگری می‌گوید من فلان مقام کشوری را دارم.»

از نگاه این مرشد جوان زیادی از الگوگیری‌های اخلاقی و پهلوانی باقی نمانده است: «متاسفانه زورخانه که روزگاری تقدسی داشت و دو بعد جسمی و معنوی را در بر می‌گرفت، کم کم به بقیه ورزش‌‎ها شبیه شده است. حتی گاهی حاشیه‌هایی برای آن اتفاق می‌افتد که اگر آن را به اسم امام علی گره چندان درست نیست. خیلی از رسومات کمرنگ شده و خیلی از آداب به گود زورخانه محدود شده است. یعنی ممکن است یک فرد بیرون از زورخانه رفتار پهلوانی را نداشته باشد.»

محمد با نفسی پر از تأسف می‌گوید: «اگر آن فرهنگ و مسلک پهلوانی زنده بود، شاهد خیلی از حاشیه‌ها نبودیم. من کسانی را می‌شناسم که اهل زورخانه هستند اما برای دعواهای محلی هم می‌روند و اعتقادی به آن مرام پهلوانی ندارند.»

گل‌ریزان، یادگار ورزش باستانی

با همه اینها زورخانه هنوز در نگاه جامعه تقدسی والا دارد؛ هرچند پشت گرده آن ناگفته‌هایی باشد. همین زروخانه کوچ در میبد، در روزهای کرونا بسته‌های معیشتی تأمین می‌کرد تا به خانواده‌هایی که در شرایط قرنطینه نمی‌توانستند درآمد داشته باشند کمک کرده باشد.

سنت گل‌ریزان که حتماً نامش را شنیده‌اید، اصالتش به زورخانه برمی‌گردد و بعد از گود زورخانه به جاهای دیگر مثل خیریه‌ها هم کشیده شده است. سجاد می‌گوید: «سنت این بوده که یک لنگ را کف گود پهن می‌کردند تا هم باستانی‌کارها و هم مهمانانی که برای تماشا می‌آمدند و بعضاً متمول بودند به اهل محل برای موضوعات مختلف کمک کنند.

زورخانه و روزش باستانی بارها و بارها توسط شخص رهبر انقلاب و اما خیمی (ره) به واسطه سنت‌های نیکو و ارزش‌های اخلاقی و اسلامی ارج نهاده شده است و حالا اگر آنچه محمد می‌گوید یک حقیقت ناپیدا از گود باشد، آنها که در دنیای ورزش باستانی شناخته شده‌اند و حرف‌شان شنیده می‌شود باید به فکر این باشند که این فرهنگ تاریخی و تاریخ فرهنگی را به موقع نجات دهند؛ پیش از آنکه دیر شده باشد.

کد خبر 6089761 زينب رجائی

دیگر خبرها

  • منتظر محمد مصدوم شد
  • آزمون و بووه؛ زوج خط حمله رُم برابر ناپولی
  • قاسمپور: خط دفاع پرسپولیس سردرگم است/ آلومینیوم چیزی برای از دست دادن نداشت
  • بررسی دیدار پایانی فوتسال جام ملت های آسیا در مجله فوتبال
  • زمانی: گلی که زدم تقدیم به کُردهای ایران
  • شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیه‌تر از فوتبال!
  • تاریخ برده‌داری به زبان طنز
  • سرمربی تایلند: هدف ما برتری برابر ایران در دیدار نهایی است
  • شکست خانگی آدانادمیراسپور برابر گالاتاسرای
  • سرخپوشان پایتخت درصدد انتقام از آلومینیوم اراک/ بازی راحت سپاهان برای صعود در خوزستان